📖 #معرفی_کتاب
شما مردم را گرسنه نگه داشتهايد و آنها را از هم جدا كرده ايد تا عصيان و شورش آنها را از بين ببريد، شما آنها را ضعـيف و درمانده مىكنيد و سبعانه نيروی آنها را مى بلعيد و اوقات شان را مشغول میكنيد تا از وحشت نه جوششی بكنند و نـه مجالى بـراى جوشش داشته باشند، آنها در يكجا ايستاده اند و «درجا» میزنند ... راضى باشيد ...!
👤 #آلبر_کامو
📙 #حکومت_نظامی
اگر انسان ها هم مثل حیوان ها میتوانستند
بی آنکه به آینده یا گذشته بیاندیشند
بی آنکه زیر پای یکدیگر را خالی کنند، با ماندن در زمان حال،
با چشیدن طعم جرعه ای آب در کنار هم زندگی کنند،
دنیا جای شاداب تری برای زیستن میشد ...!
یه جملهی خیلی قشنگ تو یه کتاب خوندم که نوشته بود : همه چیز برای کسی که میداند چگونه صبر کند، به موقع اتفاق می افتد، خلاصه که ریلکس باش، ببین، بشنو، بگذر، جدی نگیر و یادت بمونه که گاهی صبر خود تلاشه ...!
نویسنده :ناصر
توی کتاب خانوادهی پاسکوآل دوآرته یه جمله بود که منو برد تو فکر : چه منظرهی غم انگیزی است تماشای مردمی که منتظرند خدا همهی کارها را درست کند ...!
ناصراعظمی
در زمان قاجار ، در کنار سفارت حکومت عثمانی در تهران ، مسجد کوچکی وجود داشت.
امام جماعت آن مسجد می گوید: شخص روضه خوانی را دیدم که هر روز صبح به مسجد می آمد و روضه حضرت زهرا را میخواند و به خلیفه دوم و به اهل سنت ناسزا میگفت...
و این درحالی بود که افراد سفارت و تبعه آن که اهل سنّت بودند ، برای نماز به آن مسجد می آمدند.
روزی به او گفتم:
تو به چه دلیل هر روز همین روضه را می خوانی و همان ناسزا را تکرار میکنی؟
مگر روضه دیگری بلد نیستی؟!
او در پاسخ گفت:
بلدم؛ ولی من یک نفر بانی دارم که روزی پنج ریال به من می دهد و می گوید همین روضه را با این کیفیت بخوان.
از او خواستم مشخصات و نشانی بانی را به من بدهد...
فهمیدم که بانی یک کاسب مغازه دار است.
به سراغش رفتم و جریان را از او پرسیدم. او گفت: نه من بانی نیستم
شخصی روزی دو تومان به من می دهد تا در آن مسجد چنین روضه ای خوانده شود.
پنج ریال به آن روضه خوان می دهم و پانزده ریال را خودم برمی دارم.
باز جریان را پیگیری کردم، سرانجام با یازده واسطه!!!! معلوم شد که از طرف سفارت انگلستان روزی ۲۵ تومان برای این روضه خوانی با این کیفیت مخصوص (برای ایجاد تفرقه بین ایران شیعی و حکومت عثمانی سنی) داده میشود که پس از طی مراحل و دست به دست گشتن، پنج ریال برای آن روضه خوان بیچاره می ماند.
ناصراعظمی....
مطالب و داستانک های اجتماعی