ایران بین دو انقلاب | نقد و مروری جامع بر کتاب یرواند آبراهامیان
[[[ناصراعظمی]]
مقدمه
تاریخ معاصر ایران سرشار از انقلابها، کودتاها و جنبشهای اجتماعی است. در کمتر از هفتاد سال، جامعهای عمدتاً سنتی و کشاورزی دو انقلاب بزرگ را تجربه کرد: انقلاب مشروطه در ۱۲۸۵ و انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷. پرسش بنیادین این است که چرا ایران چنین مسیری را پیمود؟ چرا اصلاحات تدریجی جای خود را به طوفانهای انقلابی داد؟ و چه نیروهایی پشت این تحولات بودند؟
یکی از مهمترین پاسخها را میتوان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» (Iran Between Two Revolutions) اثر یرواند آبراهامیان یافت. این کتاب در سال ۱۹۸۲ منتشر شد و به سرعت به یکی از منابع کلاسیک در مطالعات ایران معاصر تبدیل گشت. آبراهامیان، تاریخنگار ایرانی-آمریکایی با گرایشهای چپ، در این اثر تلاش میکند تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران را با نگاهی طبقاتی و جامعهمحور روایت کند.
برخلاف بسیاری از مورخان که تمرکزشان بر دربار و نخبگان است، او توجه ویژهای به مردم، بازار، کارگران، دهقانان، روشنفکران و احزاب دارد. همین زاویهی دید باعث شده کتابش همچنان زنده و بحثبرانگیز باشد. در این مرور، ابتدا محتوای کتاب را فصل به فصل مرور میکنیم و سپس نقدی جامع بر آن ارائه خواهیم داد.
---
انقلاب مشروطه و پایان قاجار
آبراهامیان روایت خود را از انقلاب مشروطه آغاز میکند؛ نخستین تلاش گستردهی مردم برای محدود کردن قدرت شاه و تأسیس نظام قانونمدار. به اعتقاد او، مشروطه محصول ائتلافی ناهمگون بود:
بازاریان و روحانیت که از فشار مالیاتی و استبداد دربار به ستوه آمده بودند،
روشنفکران و نخبگان جدید که با مفاهیم مدرن آشنا بودند و عدالتخانه و قانون میخواستند،
و مردم کوچه و بازار که از گرانی و بیعدالتی به خشم آمده بودند.
اما این جنبش، هرچند دستاوردهایی چون مجلس شورای ملی را به همراه داشت، نتوانست ریشهدار شود. دخالت قدرتهای خارجی (روسیه و بریتانیا)، اختلافهای درونی نیروهای مشروطهخواه و ضعف ساختار اقتصادی مانع پایداری آن شد. از دید آبراهامیان، ناکامی مشروطه نشانهای از همان چرخهی تاریخی ایران است: اصلاحات ناپایدار و بازگشت دوباره به استبداد.
---
دوران رضاشاه: نوسازی از بالا
پس از جنگ جهانی اول و سالهای آشفتهی قاجار، رضاشاه پهلوی با کودتای ۱۲۹۹ قدرت گرفت. آبراهامیان این دوره را «نوسازی از بالا» مینامد. شاه با سرکوب ایلات و عشایر، ایجاد ارتش مدرن و گسترش بوروکراسی، سعی داشت کشوری یکپارچه و دولتمحور بنا کند.
نقاط قوت این دوران:
ساخت جاده، راهآهن و زیرساختهای اولیه،
تلاش برای مدرنیزاسیون نظام آموزشی و قضایی،
تمرکز قدرت و پایان دادن به خودمختاری ایلات.
اما نقاط ضعف جدی هم داشت:
سرکوب آزادیهای سیاسی، تعطیلی مطبوعات و احزاب،
نادیده گرفتن نیروهای اجتماعی نوظهور،
تکیهی شدید بر درآمدهای محدود دولتی و فساد گسترده.
از نگاه آبراهامیان، رضاشاه به جای مشارکت دادن مردم، پروژهی مدرنسازی را با زور و سرنیزه پیش برد. نتیجه این شد که جامعهای نوسازیشده اما سرخورده شکل گرفت که زمینهی اعتراضهای بعدی را فراهم کرد.
---
دههی ۲۰ و اوجگیری احزاب
با اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و تبعید رضاشاه، فضای سیاسی باز شد. این دهه یکی از پرشورترین دورانهای سیاسی ایران است. حزب توده با الهام از ایدئولوژی مارکسیستی قدرت گرفت، ملیگرایان حول جبهه ملی شکل گرفتند و نیروهای مذهبی نیز فعال شدند.
آبراهامیان این دوره را اوج سیاست تودهای میداند:
حزب توده با نفوذ در میان کارگران و روشنفکران، نخستین تشکل سیاسی مدرن ایران بود.
ملیگرایان به رهبری مصدق خواستار استقلال و ملی شدن صنعت نفت شدند.
روحانیون و بازار بهعنوان نیروی سنتی همچنان قدرت خود را حفظ کردند.
این تنوع نیروها نشانهی پویایی جامعه ایران بود. اما تضادهای داخلی و دخالت خارجی مسیر را به سوی بحرانی بزرگ برد.
---
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
یکی از فصلهای محوری کتاب به ملی شدن نفت و سپس کودتای ۲۸ مرداد اختصاص دارد. آبراهامیان نشان میدهد که چگونه جبهه ملی به رهبری مصدق با حمایت مردم توانست صنعت نفت را ملی کند؛ اقدامی که منافع بریتانیا و آمریکا را به خطر انداخت.
در نهایت با ائتلاف سلطنتطلبان، روحانیون محافظهکار، برخی نیروهای بازار و دخالت مستقیم آمریکا و بریتانیا، کودتا رخ داد و مصدق برکنار شد.
آبراهامیان این کودتا را نقطهی عطفی میداند: اعتماد مردم به اصلاحات قانونی از بین رفت و باور عمومی به این رسید که قدرتهای خارجی و شاه مانع اصلی تغییراتاند. همین بدبینی اجتماعی بعدها بستر انقلاب اسلامی را فراهم کرد.
---
دوران محمدرضا شاه: توسعه بدون آزادی
پس از کودتا، محمدرضا شاه با حمایت آمریکا پایههای حکومت مطلقهی خود را محکم کرد. دههی ۴۰ و ۵۰ شاهد رشد اقتصادی، اصلاحات ارضی و صنعتی شدن بود. برنامههای «انقلاب سفید» ظاهراً برای مدرنسازی جامعه طراحی شده بود؛ اما نتیجهای دوگانه داشت:
از یکسو، طبقه متوسط شهری و تحصیلکرده رشد کرد.
از سوی دیگر، دهقانان و کارگران همچنان در حاشیه ماندند.
ساواک بهعنوان دستگاه امنیتی سرکوبگر هر صدای مخالفی را خاموش کرد. احزاب سیاسی یا فرمایشی بودند یا غیرقانونی. آبراهامیان تأکید میکند که این توسعهی اقتصادی بدون آزادی سیاسی، نارضایتی عمیقی در جامعه ایجاد کرد.
---
انقلاب اسلامی: انفجار نارضایتیها
کتاب در نهایت به انقلاب ۱۳۵۷ میرسد. از نگاه آبراهامیان، انقلاب اسلامی حاصل همافزایی چندین نیروی اجتماعی بود:
روحانیت و بازار که شبکههای سنتی خود را حفظ کرده بودند،
کارگران و کارمندان که از بیعدالتی و سرکوب به ستوه آمده بودند،
دانشجویان و روشنفکران که خواستار آزادی سیاسی بودند.
او انقلاب را نتیجهی شکست اصلاحات تدریجی و انباشته شدن نارضایتیها میداند. برخلاف تصور شاه که جامعه مدرن شده و روحانیت در حاشیه است، این روحانیت بود که با بسیج تودهها توانست رهبری انقلاب را به دست بگیرد.
---
نقد و ارزیابی کتاب
نقاط قوت
1. جامعهمحوری: آبراهامیان تاریخ را از پایین مینویسد؛ از نگاه کارگران، دهقانان، بازار و دانشجویان. این نگاه برای تاریخنگاری ایران کمنظیر است.
2. تحلیل طبقاتی: او نشان میدهد چگونه تعارضهای طبقاتی موتور اصلی تحولات بودهاند.
3. مستندات گسترده: استفاده از آرشیوها، اسناد و آمارها روایت او را مستند میکند.
4. شفافیت روایت: متن کتاب (بهویژه در ترجمهی احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی) روان و قابلفهم است.
نقاط ضعف
1. یکسویه بودن نگاه طبقاتی: تأکید بیش از حد بر اقتصاد و طبقه گاه باعث نادیده گرفتن نقش فرهنگ، مذهب و روانشناسی اجتماعی میشود.
2. کمتوجهی به زنان: سهم زنان در جنبشها و انقلابها کمتر از واقعیت تاریخی بازتاب یافته است.
3. محدودیت زمانی: کتاب در ۱۹۸۲ نوشته شد؛ بنابراین تحولات پس از انقلاب، جنگ ایران و عراق، و بازنگریهای تاریخی جدید در آن نیست.
جایگاه در مطالعات تاریخی
با وجود ضعفها، ایران بین دو انقلاب هنوز هم در دانشگاههای معتبر جهان تدریس میشود و بهعنوان یکی از منابع اصلی درک تاریخ معاصر ایران شناخته میشود. مقایسهی آن با آثار دیگر (مثلاً هما کاتوزیان با «دولت و جامعه در ایران»، عباس میلانی با «نگاهی به شاه» و نیکی کدی با «ریشههای انقلاب ایران») نشان میدهد که روایت آبراهامیان بیشتر بر جامعه و طبقه استوار است، در حالی که دیگران بیشتر بر فرهنگ سیاسی یا شخصیتها تمرکز دارند.
---
جمعبندی
کتاب ایران بین دو انقلاب اثری است که تاریخ معاصر ایران را از زاویهای تازه بازخوانی میکند؛ زاویهای که مردم و نیروهای اجتماعی را در مرکز قرار میدهد. این نگاه باعث شده کتاب همچنان زنده و بحثبرانگیز باقی بماند.
اگرچه میتوان به آن نقد وارد کرد ـ مثل کمتوجهی به فرهنگ و مذهب یا نگاه یکسویه به طبقه ـ اما نمیتوان اهمیتش را انکار کرد. برای هرکسی که بخواهد بفهمد چرا ایران در قرن بیستم دو انقلاب بزرگ را پشت سر گذاشت، این کتاب نقطهی شروعی جدی و ضروری است.
نویسنده:ناصراعظمی
-